سفارش تبلیغ
صبا ویژن

هرچیز راهی دارد و راه بهشت، دانش است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

عقیق سرخ



86/12/18 ساعت: 3:16 عصر
 

بسم الله

قتی برای کسب اجازه رفتن به جنوب می پرسم جواب می شنوم

چرا عید بچه های مردم را می برن توی خاک و خل ها!

آری چرا عید؟ چرا در میان خاکها؟

چه جوابی داریم بدهیم به کسانی که زیبایی را از آن مکانها میدانند؟ زیبایی را در میان آبشارها و گلزارها می جویند؟ همانا شرف مکانها به انسانهایی است که در آن زیسته اند این خاکها چرا محل زیارت عاشقان شده ؟

چرا دسته دسته برای زیارت آن مسافتهای طولانی طی می کنند؟

اری این خاکها مدتی مونس شهدا بوده اند و رمز اعتبار آنها همین است.

چرا این بدنها که مدتهای مدید زیر گرما بوده و به حکم طبیعت باید بد بو باشد عطر آگین اند؟

عطر شهدا نیز با عطرهای دنیایی نماند و گلزارشان نیز با گلزارهای دنیایی متفاوت است.

بلند شو آوینی چیزی بگو در مقابل کسانی که تربت پاک شهیدان را خاک و خلی بی ارزش می خوانند.

بگو این خاکها محل سجده یاران خمینی است که بعد زمان آنها را از رسیدن به کاروان امام حسین بازنداشت و گفتن این سخنان را اگر دل کربلایی نباشد چه سود! حق با توست.

پیر ما گفت امشب شب عاشوراست

 هر که را تاب نیست بسلامت باد

 هر که چون صاعقه بر خصم نیاشوبد

 تا ابد دستخوش ننگ و ندامت باد

 پیر ما گفت که در ساغر تنهایی

 شوکران دارم و مینوشم و دلشادم

با دلی مطمئن از خرقه برون رفتم

 سحر مطمئن نیمه خردادم

 چرخ می گردد حیرت زده طوفانوار

 سرخوش از حادثه در دایره هودیم

خواب غفلت نخلد دیده بینا را

 تا سحر منتظر مهدی موعودیم.

 


86/12/3 ساعت: 11:56 عصر
 

چند روزی که برای امتحانات حوزه به قم رفته بودم برایم درسهایی  داشت:

درس اول با دوتا از دوستان از تهران حرکت کردیم و بعد از زیارت ساکن شدیم در بین گفتگوها متوجه شدیم یکی از بچه ها اهل برنامه ریزی و کار درسته بیشتر که صحبت کردیم فهمیدیم درسا رو دو دور خونده و آذر ماه کتابها رو تموم کرده نه تنها من بلکه بیشتر بچه ها با شنیدن این حرفها متعجب می شدند اکثرا یا نخوانده بودند یا سطحی و در حد قبولی خلاصه اینکه این دوست ما نقل زبانها شد آن بنده خدا هم می گفت من خجالت می کشم بگم که درس خوندم مگه اصل این نیست که باید درس بخونیم ! می شنیدم حتی عده ای همه امتحانات را رد شده بودند! و واقعا جای تاسف است که بعضابچه های ما با امکانات خمس وارد حوزه میشوند و علاوه بر اینکه تعهد خود را اجرا نمی کنند جای عده دیگری را هم پر می کنند!

درس دوم

در راه برگشت توی مترو پای یک خانم گیر کرد به بند کیفم و افتاد و هر چه عذر خواهی کردم قبول نکرد من به شدت ناراحت شدم درس استاد حق الناس است و من از اینکه نتونستم رضایتش رو جلب کنم تا شب ناراحت بودم و حرفهای استاد رو مرور می کردم:

حتی ار دو سه تا فحش آبدار هم بهتون دادند خوشحال شید بگید لااقل دلش خنک میشه و از ناراحتی اش کم میشه اگر لازم شد به دست و پای کسی که حقی بر گردنتان دارد بیافتید و حلالیت بطلبید که در غیر اینصورت پاک شدن آن با اتش است.

 

دعای آخر وقتی رسیدم منزل در حال خالی کردن ساکم بودم و مسواکم را درآوردم و دیدم که مسواک کس دیگری رو که شباهت داشته اشتباه آوردم خدا میدونه که از شدت ناراحتی چه حالی شدم و از اینکه اینروز ایا این اتفاقات تصادفیه به فکر فرو رفتم...

خداوند متعال می خوام که به همه تقوا عطا کنه زیرا همه گناهان و خطاها در اثر عدم تقواست تقوایی که در برداشتن مال از جایی دقت کنم و در کلیه اعمالی که صادر می شود و حرفی که از دهان خارج می شود.

 



 RSS 
خونه
کارت ملی
پارسی بلاگ
پست الکترونیک

:: همه بازدیدها ::
1780

:: بازدید امروز ::
0

:: بازدید دیروز ::
0

:: اوقات شرعی ::

::درباره بنده ::

عقیق سرخ
کتی
ما در زندگی کاری مهمتر از مجاهدت با نفس نداریم یادداشت انچه در این مجاهدتها برایم رخ میدهد انشا الله مفید باشد

:: لینک به وبلاگ ::

عقیق سرخ

:: اشتراک ::